موقتی، موردی، اتفاقی، بدون برنامهریزی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The company relies on ad hoc solutions instead of systematic ones.
شرکت بهجای راهکارهای نظاممند به راهحلهای موقتی تکیه میکند.
The committee meets on an ad hoc basis.
شورا بر حسب نیاز تشکیل جلسه میدهد.
the ad hoc committee on curriculum review
شورای ویژه جهت بررسی برنامهی درسی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ad hoc» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ad hoc